وقتی آدم به دلش می افتد دستش می بازد. دستش می بازد. کلا وقتی توی یک دستی دو تا بی بی زمین است همیشه مطمئنم که می بازم. هم منصور هم صولتی بی بی بازند. دلم می سوزد گاهی این صولتی بیخود آمد خودش را جا کرد. حالا طرف پولدار خانه بزرگ دار باشد که باشد. مهمش این است که بی بی باز است خوشبختانه ابله هم هست. باد می زند مثلاکارتش را برمی گرداند می گوید "یه چیپم زیاده" گه خوردی دیوس نیش تا بناگوش باز شده ات دارد می گوید بی بی بازهای جمع دوتا شده اند باید مواظب دستهایشن باشم. این مردک کثافت می گوید هفته بعد جای پوکر مهمانی دعوتید همینجا. و اشاره به می کند به بار لعنتیش پر از ویسکی سرد و غلیط می گوید "تازه پر کردم" مصرفش بالاست بعد می گوید "خوشبختانه همه که ظرفیتشان بالاس" و من را نگاه می کند و فنجان قهوه روبرویم را. همه چیز حتی بنان معمولمان کیری شده. هفته بعد هیچی نمیخورم مست نمی کنم. باید حواسم مدام دنبال تو باشد. یک چاقوی خیلی بزرگ بر می دارم و مقعد این صولتی را قدر دهانش گشاد می کنم. کارت یعدی سرباز است. کارت بعدی هم نگاه کردن ندارد . من جا این دیوث ها هر دو بی بی بازند حرامشان باشد این چیپی که رفته. دستت را روی دستم می گذاری می گویی "حالت خوبه" می گم "برو جا این دو تا نامرد بی بی بازند"
[+] --------------------------------- 
[0]