رازی با وجود آنکه به خدا و ماوراء الطبیعه اعتقاد داشت، نبوت و وحی را نفی میکرد و ضرورت آن را نمیپذیرفت و در دو کتاب «فیالنبوات» و «فی حیل المتنبین» به نفی نبوت پرداختهاست.«از تعلیمات او این بود که همه آدمیان سهمی ا ز خرد دارند که بتوانند نظرهای صحیح درباره مطالب عملی و نظری بهدست آورند، آدمیان برای هدایت شدن به رهبران دینی نیاز ندارند، در حقیقت دین زیانآورد است و مسبب کینه و جنگ. نسبت به همه مقامات همه سرزمینها شک داشت.» این تفکرات رازی موجب خشم علمای اسلامی بر علیه او شد و او را ملحد و نادان و غافل خواندند و آثار او را رد کردند.
وقتی که عکسش را به اتفاق ریش و پشم و عمامه توی کتاب فارسی با لوله آزمایش دیدم. به همراه این کلمه توی اعصاب "فقیه" فکر کردم این آدم از آنهاست که توی اعصاب من است. بعدا ها با خودم فکر کردم آدمی که مسلمان خفن بوده چطور تحقیق کرده تخمیر کرده و الکل را کشف کرده. هی به خودم گفتم ولش کن. هی به خودش گفتم ولش کن. امروز شرح زندگیش (+) را توی ویکی می خواندم این بشر فقیه نبوده هیچی مسلمان هم نبوده به یک چیزهای الهی اعتقاد داشته. ولی عمیقا معتقد بوده که مذاهب سبب انحراف بشرند. شیمی و پزشکی زمان خودش را ترکانده. و کتابهای فلسفی اش انقدر توی اعصاب آخوندها بوده که کلا نابودش کرده اند. ازش خوشم آمد. جدا خوشم آمد. توی آن دوران لعنتی قبل مرده تشریح می کرده. و کلی درباره نقش اعصاب حرف زده. جوانیش عود می زده و کلا آدم اهل حالی هم بوده. شعرکی هم می گفته. معذرت می خواهم دکتر شما کاپیتان بودی. من شما را نمی شناختم
[+] --------------------------------- 
[1]