تمام باقی مانده زندگیم را
دنبال تو
له می زنم
توی بازار شام
تمام کنیزها را
می خرم
با تمام اژدها های
داستانها می جنگم
روزی چهار دیو می کشم
و دو تا سامورایی
شاید یک روزی
قدر پنج روز
دوباره تو را دیدم
و تو
حالت خوب بود
روز تکه های سوخته زره ام
دست کشیدی
و تیر آخر را
از قلبم
بیرون کشیدی تا بمیرم
[+] --------------------------------- 
[0]