دارم نقش خودم را توی دنیا یادم می رود. سر کار گاهی احساس می کنم دیالوگی که باید می گفتم یادم نمی آید. یادم می آید که باید چیزی می گفتم در مایه های "اختیار دارید" یا مثلا "مخلصیم" واینها ولی احساس می کنم دیالوگم یادم رفته. از قیافه آدم روبرویم می فهمم دیالوگم را اشتباه گفتم. به جای "متشکرم" لبخند زده ام یا به جای "اختیار دارید" یا به جای اینکه بگویم "چشم من مواظب هستم" وقتی رییس می گوید. "مهندس من فردا مسافرتم" می گویم "اشکالی ندارد" یا این کلمه لعنتی "آهان" مطمئنم من آنرا فقط به خاطر اینکه دیالوگم یادم رفته از خودم اختراع کرده ام یک چیزی توی مایه های همان :) توی چت من دیالوگهایم برای هستی را فراموش کرده ام. خدا کند این قسمت فیلم زودتر تمام شود
[+] --------------------------------- 
[0]