دکتر
توی چشمهای من
دارد
نگاه می کند
سبیل زردش
را می بینم
توی چشمهای من
نگاه می کند
می گوید
جوانک بیچاره
هی دکتر
بیچاره خودت هم هستی
خفه
در گوشم می گوید عزراییل
و پرونده ام را
می گویم
حالا چی؟
می گوید لحظه سختی است
جیغ نکش
طاقت هوار آدمها را ندارم
بعد می گوید
همین
یعنی نه تنها همین
کلا هیچ چیز نیست
هیچ اتفاق دیگری نمی افتد
ن..........................................................ه
می خندد
می گوید
خیله خوب
خیله خوب
هوار نکش
از همان اول هم خودت می گفتی
[+] --------------------------------- 
[1]