گفت "خوابی؟" گفتم "اوهوم" و آرام روی ران از زیر پتو در آمده اش دست گذاشتم. گفت "جدا دیشب دستت pair داشت؟ واقعا شاه داشتی گفتم "آخرش این پوکر تو را حامله می کند" گفت "بچه خوبه بچه دوست دارم" پرسیدم "ساعت چنده؟" گفت "مگه ساعت نداری" گفتم "چرا ولی بذار دستم همینجا بمونه" غلتید آمد روی من نشست زد روی شکمم گفت "من بیخود جا رفتم اصلا pair نداشتی نه؟" دستم را بو کردم انگشتهایم بوی خوبی گرفته بود...
[+] --------------------------------- 
[1]