گفتم "shit"
و گفتم "آه"
و گفتم "My God"
و My god بی خیال سقف را نگاه کرد
حرف دیگری
وری
دری نمی زدیم
حرف دیگری نمی زدیم
گفت
نماز و اینها چه؟
گفتم
همین شعر پاره هم
خجالت کشید
گفت
فش داد
به زنده ها فش داد
و به روزهای نرفته
و گفت "آخر دنیا خیلی..."
متعجب شد وقتی گفتم می دانم
بهش گفتم
هی
و هی به من هم
گفت
هر دو از حرف شنیدن
خسته شدیم
[+] --------------------------------- 
[0]