گیسوانت را
توی دریا نریز الکی
نهنگها می میرند
تنت را
به آب نده
آب بوی ماهی می گیرد
مثل وقتی
که عکس ماه می افتد
در اقیانوس
شب آواز نخوان
آوازهای تو
توی شب غمگین است
مگذار کسی
برای جوجه های مرده ات
که آخر پاییز می شماری
روضه بخواند
من گفته باشم
بعدا
که بوی آب دریا گرفتی
نیایی
بگویی
سمیه سمی است
راضیه قد مرتضی سبیل دارد
اشکالهای دنیا از توست
من تازه اشکال دنیا را
کشف کرده ام
خشکت می کنم
می کشمت
نابودت می کنم
سیاه می شوی
می میری
بیماری تو خواهم شد
[+] --------------------------------- 
[0]