اینهمه
کلی
آواز تازه خواندم
این همه
کلی
صدا زدم در شب
"هی
پرنده های
کله طاس من
هی لاشخورهای
عقاب شکل
کله طاس آمریکایی
من از شما نمی ترسم"
صدا زدم و
هی رفتم
با اسبها
توی دشت
پیتیکو
پیتیکو
با ماشین
در جاده
قام قام
قام قام
و با هواپیما
ووووووووووووووووو
ووووووووووووووووو
بلاانقطاع و ممتد
به قصر دیوان می رسیدم
روی دیوار قصر دیوان
آواز تنهایی می
با پریهای زندانی
"تموم
می شینه دنیا
آخر
همینه دنیا
هنو
جوونیم ما می
روونیم ما
به مه
مونی
تموم
می شینه دنیا
سر بالا ما
بی پیرن
می ریم تو تو
توی مهمونی"
دنیا تمام نشد اما
دنیا ادامه یافت
و هیچ کدام از پریهای زندانی
عاشق نشد
کبوتر نشد
و با اسب های پیتیکو
فرار نکرد
قصه ها به من
دروغ گفته بودند
لاشخورها
ولی آمدند
کمی چرخیدند
و آرام آرام
زمانی دور را
انتظار کشیدند
[+] --------------------------------- 
[0]