هی
همه چیزهای دنیا را
مرتب کردند
هی دور حرفهای من
دایره های قرمز کشیدند
هی سینه های دخترهای من را
بریدند
توی مایتابه سرخ کردند
و هی بهترین دختران من را
از عقب گاییدند
کیرشان را به من نشان دادند
گفتند
"ساک بزن حالا شاعر
بوی دخترت را دارد"
من را نگاه نکن بابایی
می دانی؟
شاعری خجالت ندارد
عادت می کند آدم
به مردن هم
بعد مدتها
[+] --------------------------------- 
[0]