یک کرم پیچیده غمگین همه اش در من وول می خورد. همه اش به من می گوید ارزشش را ندارد حوصله داری بی خیال باش بعد خفاش دور سرم می چرخد جیغ می کشد. من کورم تو کوری ما کوریم. همینها چیز دیگری نیست جز یک خرچنگ احمق که توی سینه من است و حوصله ا که سر می رود یک جایی از من را قایچ می زند. غیر اینها و غیر رتیلی که مثل سگ در سینه ام تنهاست و شبها روی دیوار خانه مثل گربه ها برایت جیغ می کشد. حال من خوب است. متاسفانه فکر می کنم که هیچ وقت نمی میرم...
[+] --------------------------------- 
[2]