Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
همیشه بی بی را دوست داشته ام یک چیزی از چشم هایش شبیه توست. منصور کلاس می گذارد همیشه می گوید کوین به هشت هم می گوید عینک. به قول منصور دست من بی بی و عینک است تو هم به نظر می آید چیز مهمی نداری. خانم هدایتی نه خودش چیزی دارد نه منصور دست منصور را دیده خودم دیدم البته این چیزی داشتن تا سه تا کارت وسط را نگذارند معلوم نمی شود. از این پسرک که تاز آمده خوشم نمی آید. از مردهای هیکلی خوشم نمی آید کلا. به خصوص اگر ریش بزی هم داشته باشند. یادم نیست فکر کنم بهش گفته بودم قبلا که تو دوست دختر من هستی. از همان اول هم فکر می کردم برای مردهای ایرانی این یقه تو زیادی باز است. وقتی که ماچت کردم و گفتم قشنگ است. یاد این حرفها نبودم. آن از منصور که آنقدر سینه های تو را نگاه کرد تا خانم هدایتی رفت برای آن سینه های آویزانش پوش آپ پوشید. این هم از این پسرک تازه فرامرز که استریت خودش را نمی بیند حواسش مدام به سینه های توست حقش بود که لااقل آن سوتین سیاهه را که همیشه می پوشی می پوشیدی. جدیدا مد خنذه داریست شاید هم حق دارند زنها برای کلاس گذاشتن گاهی سوتین نمی پوشند. این رفیق پرورش اندام تو بدجوری کف است چیپ اولش را هنوز نگذاشته. می گویم "تازه کارت سهم ما رو نمی زاری؟" پرروست. از مردهای پررو خوشم نمی آید. چهارچیپ می گذارد وسط. هیچ چی ندارد. محض سینه های توست. من هم می گذارم. خانم هدایتی می رود کنار. منصور دیوانه توی بازی می ماند. تو را اصلا نمی فهمم چی داری. همیشه همینطور است. شبها هم درست وقتی که انتظارش را ندارم. غافلگیرم می کنی. فکر کن تا صبح هی بو می کنم صدای خش خش در می آورم تحویلم نمی گیری بعد نزدیک صبح که تازه خوابم برده یک نفر مثل گرگ به من می پیچد. درس خوبی می دهم به این فرامرز کوینم pair شد. دلم می خواهد لات بازی در بیاورد پول شامش را هم می برم که دیگر به سینه های تو اینجور نگاه نکند. پرروست جواب raise را می دهد. هیچی ندارد. بلوف می زند مرتب. نه ببین سانی دیوانه نیا من pair ام می بازی. سر تق. منصور طبعا جا می زند. خوشحالم که باخت. کارت بعدی رفیق تو را pair می کند. کوچک تر از من است به هر حال بگذار دلش خوش باشد. نگاه کن حیوانی چه سیپ احمقانه ای می زند به قهوه حقش بود به خانوم هدایتی می گفتیم برایش چایی بیاورد منصور بنان را عوض می کند. عمدا اینکار را می کند معتقد است بازی هیجانی شده. باید پینک گذاشت. من raise می کنم حال این بچه را باید گرفت ده تومن که رفت توی پاچه اش می فهمد. اینجا جای گوزیدن نیست. خاک تو سرت سانی از دست تو اعصاب ندارم تو چرا هی عیینهون تاز کارتها جو می گیردت. خیال می کنی که چه؟ شت دوتا کارت آخر عین هم آمد. فرامرز توی کونش عروسی است. هی کارتش را به منصور نشان می دهد. تو دستت را روی دست من می گذاری ممنونم عزیزم خوشحالم. مطمثن بودم بیخود بالا نمی آیی...

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM