سئوالات ساده ی پسرم که در واقع یک سمبلی از روح داغدیده خودم است که بی هدف توی دنیا گردیده و روی هیچ گلی ننشسته توی هیچ فصلی و از آمدن مداوم روزها عذاب می کشم و اینکه حالم خیلی بد است و اعصاب ندارم. آخر این شعر پسرم که در واقع گفتم که روح داغدیده من است در یک حرکت آرتیستیک با اجازه بنفشه و بهار یک پروانه خواهد شد.
می گه با...؟
می گم ها؟
پرسه
ای وانه-پر
که بالش نارنجه
آتیشه؟
می گُم نِه...
می گه با...؟
می گم ها؟
پرسه
ای پروانه
نارنجینه
شینه روی
بنفشه ها می شه؟
می گٌم نِه...
می گه با...؟
می گم ها؟
پرسه
ایکه نارنجیشه
اگه رف
توی آتیشه
اویُم...؟
می گم ها
اویم آخرش همو میشه...
میگه
بیچاره
با خودش میگه
بیچاره
همینطو
پر میزه توی تاریکی
یه بالش زرد
یه بالش نارنجی
[+] --------------------------------- 
[0]