من کجا ذلیل و بدبختم؟
من کجا به توی خود پیچم؟
من
سر سختم
می خوامت
و می دونم
که آخر این داستان
که همه اش اژدها داره
وقتی به اندازه کافی
اژدها کشتم
وقتی که تیر اژدها رو
از تنم درآوردن
دکترها
تا چادرت می آم
روی کوه
بین صخره ها
و داد می رنم با گریه
با ششیر
با پشم زیاد رو سینه های عضلانی
با تمام چیزای دیگه
که مزدای توی فیلما دارن
صدا می زنم
مثل شب
اسمت رو
می گم
می خوامت
می گیرم
دستت رو
هیچ چیز دیگه ای ازت نمی پرسم
توی فیلم بچه هم باشی
آخرش
هزار جور مختلف
می گامت
[+] --------------------------------- 
[0]