کسی به من نگفت
کسی مرا صدا نکرد
درخت قدبلند سرو را
کسی خسی صدا نکرد
و بی کسی
تبار شد
و حرف های مرده در
خجند شد
پرند شد
پرنده شد
و روی هر دو شانه های من نشست
و روی سقف خانه های من نشست
آفتابه شد
برای مستراح بویناک شعرهای من
مستراح شد
برای حرفهای بویناک تو
و چاه شد
تهش نشسته یوسفی
به انتظاز کاروان
همین
- الان فکر کردم که این شعری خیلی تخمی است
و به تخمم هم نیست
بعدا جایش
یعنی برایش
یک شعر دیگر می نویسم -
[+] --------------------------------- 
[0]