داستان پارتی الهی پروانه ها
پروانه ای نارنجی
روی بازوی عباس نقش کرده بود زینب
پروانه ای که
فقط
خواهر و برادری بود
پروانه ای بنفش
بر گلوی حسین نقش کرده بود زینب
پروانه ای آبی
کف دست خدا بود
پروانه نارنجی
و پروانه بنفش
به سوی آبی پروانه خدا پریدند
خدا مشتش را بست
دنیا
از صدای قروچ مردن پروانه ها پر شد
[+] --------------------------------- 
[1]