آدم یک مدتی که پوکر نمی زند دستش خسته می شود. کارتهای آدمهای دیگر پیشش مات است. احساس آدم کند می شود. مثلا هر چه فکر می کنم نمی فهمم خانوم هدایتی شاه دارد یا سرباز؟ مطمئنم که بی بی نیست زنها از بی بی می ترسند. زنها از هم می ترسند کلا. مطمثنم دست خانوم هدایتی بی بی نیست. بی بی توی دست من است. بی بی مورد علاقه من بی بی خاج بی بی فرفری خودم. همیشه مطمئن بودم که بر میگردی به خودت هم گفتم گفتم مطمئن بودم که برمی گردی. خیلی نامردی که گفتی مغز ندارم و توی اعصابت هستم و دیوانه ام و اینها. مگر من چه کار کرده بودم آن شب؟ خوب هر مردی به هر حال گاهی این قضیه sex abuse و اینها کس شعر است. خیلی نامردی یعنی اگر ما نروژ بودیم جدی زنگ می زدی پلیس؟ جدا انقدر نامردی؟ منصور مثل همیشه دارد گوشه سبیلش را می جود. تو هم که انگار نه انگار. وقتی می آمدیم هم همین را گفتی. وقتی پرسیدم که به منصور اینها چی بگوییم گفتی فقط خفه شو. با تحکم به من گفتی. و بعدش هم گفتی این زیپ را بکش و من همینجور که زیپ دامنت را می کشیدم کونت را بو کردم. تو خوشبوترین کون جهان را داری. منصور برای اول بازی یک چیپ می آید. منصور همیشه اینطوری است وقتی دست دارد کوچک می آید وقتی ندارد بزرگ. همه بلوفها را هم می بیند. همیشه ریده به بازی حالا تو All in کن دست قبلش هم تری داشته باش مسعود باز تو را می بیند. دیوانه ایست برای خودش یک شب آنقدر باخت که من دلم نمی آمد چیپ هایم را change کنم یک شب هم یک طوری برد که دعوایما شد سر پول تقریبا. خوب من خسیسم آن شب هم خسیس بودم شاک زده بودم تو هی خودت را به آنجای منصور و مرتضی می مالیدی. بدم می آمد دستش روی کون تو بود. و جدا فشارت می داد. خودت حواست نبود مست بودید. ولی جدا کونت را فشار می داد و لمبرهایت را از هم باز می کرد. من خودم دیدم. بعد که شاک زدم تو هی به من قهوه می دادی که مستیم بپرد. من مست نبودم. من عصبانی بودم. من مطمثن بودم دست مسعود بوی کون تو را گرفته بود خودم بو کردم. سه تا کارت وسط دو تا بی بی دارد بی بی خاج همیشه برای من اقبال است. بقیه کارتها مهم نیست. من هیچ وقت به اندازه فول هاوس خوش شانس نبوده ام. شما هم نیستید. من می کنمش چار تا منصور دیوانه می بیند. مطمئنم هیچ چیز ندارد و دست را می بیند. خانوم هدایتی می گوید شت. و دستش را می گذارد زمین. تو هم می مانی. همیشه از نماندنت می ترسم. ماندنت برایم خوب است از فکر اینکه سینه هایت را دهان کس دیگری بگذاری دیوانه می شوم. از فکر اینکه یارو را از من بیشتر دوست داشته باشی. فکر اینکه به او هم بگویی شبها یک ساعت از شب گذشته با زیرترین صدای خواب آلوده که "دیوونه جونم بیداری؟" من از صدای قدمهای مردهایی که هی به تو دور و نزدیک می شوند و هی به کون تو دست می زنند شب خوابم نمی برد. کارت بعدی مهم نیست. بی بی مهم است. که توی دست من است. من چهارتای دیگر raise می کنم تو دیوانه می شوی. چهار تای دیگر اضافه می کنی. آنقدر مطمئن که منصور هم می رود جا. من خوشحالم. من تا آخرش هستم. تا خانه پرش که تو داری پر از بی بی و سرباز خوشحالم که زندگیم را به زنی می بازم که خوشبوترین کون تاریخ را دارد. چهار تا اضافه می کنم می گویم "منصور بنان بزار سانی احتیاج به آرامش داره." خوشحالم که می فهمی که دارم عمدا به تو می بازم. التماس می کنم از پیش من نرو...
[+] --------------------------------- 
[0]