Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
ضایعگی وقتهایی که برنامه پوکر نیست این است که هر که آدم را می بیند به آدم می گوید "پوکر خوش بگذره علی جان" و خوب آدم از فکر اینکه امشب چرا پوکر به هم خورده اوقاتش تلخ است. سانی هم بگویی نگویی اوقاتش تلخ است با یک پیژامه چسبانش و پیرهن یقه بسته ای که از حزص من پوشیده هی توی خانه راه می رود و گیر های مزخرف می دهد به من انگار نه انگار که یعنی اینجا خانه من است پول پیشش را من داده ام من رهن کرده ام و شارژ خانه و انعام نگهبانش را هم من می دهم. هی لباسها را بر می دارد بو می کند و هی با خودش حرف می زند. می گویم "یه دامن بپوش سانی این پیژامه توی اعصابه دوست ندارم" می گوید "خفه بامزه بازی در نیار اعصاب ندارم" زنگ خانه را می زنند و می آیند بالا سانی هنوز هم شاکی است "می گوید "بپرس کیه بعد باز کن دزد باشه شاید" کاش دزد باشد. کاش یک چیزی بیاید این شب پک را یک کمی روشن کند. صدای سانی از توی راهرو می آید و صدای آن مردک موفرفری لعنتی سیامک "خوبی خوشگل شدی سانی چه کون و کپلی زدی به هم سر نمی زنی به ما" و صدای شرق در کونی و صدای خنده سانی می پیچد توی کله ام و من از خدا می پرسم چرا همیشه اینطوری است. چرا همه اتفاقهای بد در غروبهای پک می افتد.
- علی علی بیا سیامک اومده پای پوکرت جور شد
کس کش ، جنده، دیوس، مادر قحبه من می خواستم با تو بازی کنم. استریپش می کردیم. خوش می گذشت حال می داد. سیامک عین مارهای هشت خط نگاهم می کند می گوید "شنیدم قراره ببازی" سانی بساط پوکر را می دهد دستم و می گوید "من رفتم بخوابم خوش بگذره پوکر مردونه آقا جون" یک چیز خالطوری توی ضبط می خواند صدا می زنم "تو رو خدا اینو خاموشش کن" صدای سانی می آید که "لباسم بده" می گویم "سیامک که غریبه نیست" لخت می آید از عمد و پای ضبط خم می شود کامل که ضبط را خاموش کند. می گوید "چشا درویش" چشم من چرا درویش؟ من برای چی؟ این مرتیکه سیامک چه کاره است عین دزدها با همان سینه های برهنه می پرسد "سیامک راست می گه چاق شدم؟" سیامک پا می شود و می بوسدش می گوید "حوشگلی هنوز عین سگ دوست دارم کی برمی گردی؟" و بعد کارتها را جلوی من می اندازد و می گوید "من و تو حرف داریم با هم امشب" می گم "داریم" سانی دارد کیف می کند می گوید "نکشید همو ها" و می رود که بخوابد. بر می زند و می گوید "نامردی کردی" می گویم "خودش خواست من کاری نکردم" می گوید "سیاه شدم بعد که رفته زیر و رو شدم" می گویم "به درک کارت بده" کارت می ریزد می گوید "چند بریزیم چیپ؟" می گویم "هر چی عشقه" می گوید "سه سال پیش همینجا سر یه آس خاج که آوردی زندگیمو باختم" می گویم "شوخی بود خودت هم می دانی داستان تو و سانی تمام بود" می گوید "نمی دانم شاید حق با توست هیچ وقت ولی دلم با پوکر صاف نمی شود" بعد می پرسد "به رسم همیشه بنان نداری؟" پا می شوم بنان می گذارم. تفال را هم روشن می کنم تویش قهوه می ریزم که قهوه بزنیم. می گوید"تا صبح چیپ صد تومن بدون زنا بدون قهوه" یاد جوانی می افتم خوابگاه دانشگاه وقتی زیر چشمهای سیامک سیاه نبود و بغلهای موهای من سفید نمی شد. می گویم "بدون زنا با بنان با قهوه" می خندیم. صدای غلت و واغلت سانی از اتاق خواب می آید. می گویم" همه اش دارد توی خواب لگد می زنم همه جای تنم کبود شده" می خندد می گوید "خیلی دوسش دارم علی خیلس دوسش دارم خیلی کمش دارم سیا بوده همش برام این سه ساله" می رود دستشویی صورتش را از اشک هایی که نریخته می شورد کارتم را که بر می دارم توی دستم بی بی خاج است. یقین دارم سیامک هیچ چی ندارد آخرش نزدیک صبح موقع رفتن سفت خرم را می گیرد می چسباند به دیوار "اگه بشنوم دوباره بد تا کردی می کشمت اومده بودم همینو بگم و خلاص" توی چشمهاش نوشته که دارد راست می گوید...

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM