بی کدام چه هستم
فراتر از اینجا
و دست بریده ام
به گردنم
آویزان
مشک مستی در دستم
حضرتا دیوانه ات هستم
روی کول اسبم
منهای حرف نگفته
شمشیر دست بریده
فرمان است
در مایه های قربانی
و اینکه شاید همیشه
پیشم می مانی
ماچ ماچ
دلم برای باز
تنگ شد
بغل بغل
گل و ترانه و اینها
ملافه های سفید
شکوه فهمیدن
و خواب تاصبح بعدش
و لرزش کوچک در تن
که مثل اسب آدمم را
از خوابی که هرگز نرفته
بیدار می سازد
Z
زی
زر
زولبیا
ضلمات
زغنبوت
[+] --------------------------------- 
[0]