یک چیزی شبیه روح مجید شبها می آید دور سرم در گوشم می گوید "گیتی جان سیگار نکش" انگار هنوز زنده باشم یعنی زنده باشد الان که فکر می کنم یادم نمی آید کداممان مرده و کداممان لخت روی تختخواب خوابیده طاق باز وهی به لای پای خودش دست می زند مجید می گوید "اینجور سیگار نکش سینه هایت را می سوزانی" می گویم "اگر دلت می شوزد یک کمی آرامتر گاز می گرفتی" بعد دوباره هار می شود و سیگار می رود توی ملافه ها. هنوز هم که فکر می کنم یادم نمی آید کداممان مرده. حال من که خیلی عالی است. احتمالا باید من مرده باشم...
[+] --------------------------------- 
[0]