صدای ریختن ملاقه ها و
ظرف
توی آشپزخانه
صدای کشیده شدن
دامن
صدای خنده
صدای نا امیدانه بوق یک
کشتی
که
غرق می شود
صدای شیهه اسبی
که با شمشیر
سرش را بریده اند
صدای گریه یک
بچه حرامزاده
صدای مادرش
صدای مردی
که می خواند
دو تا گیست بود
صدای خنده مردم
صدای خنده خودش
صدای مردی که مرده
صدای بنفش قطاری که سوت می کشد
صدای بنفشه وقتی که می خواهد حال آدم را بگیرد
صدای بهار وقتی که می خواهد حال آدم را بگیرد
صدای مریم وقتی دارد از توسط روشنفکری زمانه حرف می زند
صدای مرضیه وقتی دارد از پلیس ها و حجاب حرف می زند
صدای خنده من
صدای من که می گویم همه آدمها عینهو همند
صدای وحشتزده آدمهای دیگر که
از مقابل من که
خیلی
وحشتناک و
قوی و
گنده ام فرار می کنند
صدای قدمهای بلند من توی تالار بزرگ هستی
صدای زمین خوردنم
صدای خندیدن زیرزیرکی مردم
صدای چرخیدن تخم چشم دکترم درون حدقه اش
صدای مدیر تولید چاقمان که می گوید
"خوابت را دیدم مهندس
خواب دیدم
فلج شدی
افتادی توی رودخانه
و با رودخانه رفتی"
صدای گریه من
سکوت مردم
[+] --------------------------------- 
[1]