Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
ورقی که گوشه ندارد شاه خشت است. این را همه می دانند. ورقی که پشتش رنگش رفته پنج گشنیز است. خانمی که چاق است و قهوه می دهد خانم هدایتی است. این را همه می دانند. آن کسی که سبیل دارد و شوهر خانم هدایتی است اسمش منصور است. این را هم همه می دانیم. چیزی که نمی فهمم این است که یکی اینکه رنگ قهوه چطور با گیسوی تو ست است و یکی دیگر اینکه قهوه چطور از رگهای تنت می آید پایین تا سر سینه هایت. ورقی که دست من است گوشه ندارد. بین آن ورقهای لعنتی هم یک شاه است همه رفته اند پایین جز تو. جراتش را ندارم بمانم. از اینکه یک نفر همه چیز را درباره من بداند و من حتی ندانم که اینهمه قهوه چه جور از رگهایش می رود پایین تا سر سینه هایش تنفر دارم. جیب به جیب بگذار به تو باخته باشم. دخترک لاغر اندام تنها از کنار میز برای پسرک تازه کارت آه موج دار کشیده است. اشکال اصلی پوکر این است که همه توی افکار هم هستند. پسرک تازه کارت این را نمی داند. نمی داند که همه دارند به این فکر می کنند که او برای اینکه دخترها را بتواند ببرد خانه رفته خانه گرفته و اینکه امشب تصمیم دارد خانه جدیدش را با دختر لاغر اندام امتحان کند. دخترک لاغر شانه هایش را کمی توی تاپش بازی می دهد یک آه می کشد یک پک به سیگارش می زند مطمئن که شد که حرکتش تاثیرگذار بوده دستش را می رود پایین. تو دیوانه هم کارتهایت را پرت می کنی وسط. پسرک تازه کارت با غرور شانس تازه کارش را جمع می کند. بنان دارد می خواند "بی وفا حالا که من افتاده ام حالا چرا؟". امشب خیلی حرف داریم با هم بزنیم. وسطش شاید فهمیدم که قهوه چطور از رگهایت می آید پایین تا توی سینه هایت...

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM