سکوتها
شب می کنم
می چینم لبم را ور
روی دیوار هستی
و دستهایم را
توی هم گره می زنم
یادم
می رود
از خودم که نیستی
و مثل پورش ویژژژژژژژژژژژژژژژژ
از کنار خودم می روم تا دور
تا فرانسه
تا ایفل
تا کن
و تمام شب را
تب می کنم
خیس می شوم
تا زیر چانه ام
در هوای اقیانوس
و اثبات می کنم
به تو امشب
به تو دیشب
اثبات کرده بودم
زشت ترین جلبکها
می تواند حتی
بسیار هم زیبا باشد
شب روی سینه ام ورم کرده
و توی سینه هایت
دستهایم بوی شب گرفته
یک امشب مهمانم
فردا جایی
دیگر
خدایی دیگر
شاید هم
رفتم با پورش
تا فرانسه
تا ایفل
تا کن
[+] --------------------------------- 
[0]