گاهی فکر می کنم که هیچ دلیلی برای زنده بودنم وجود ندارد. نه اینکه بخواهم خودکشی کنم و اینها گاهی باورم نمی شود که زنده ام. هیچ باورم نمی شود چیزهای اطرافم واقعی هستند. می خورم توی دیوارها بیخود احساس می کنم آخرش از توی دیوار رد خواهم شد و اینها فکر می کنم از توی دیواری که وجود ندارد چرا نمی شود رد شد. آدم چرا باید با آدمهای که وجود ندارند صحبت کند و بششان احترام بگذارد. مثلا شما که می آیید حرفهای من را می خوانید و کامنت می گذارید و سروری که من روی آن، سایت را لود می کنم وجود دارد؟ نمی دانم واقعا من چرا آپ می کنم الکی و اینها؟ نمی فهمم. مثل همان داستان آفرینش است. خدا جز آپ کردن مداوم زندگی چاره ای ندارد. سخت می گذرد تنهایی...
[+] --------------------------------- 
[5]