قصیده آبدار و چکهای پیاپی ناامیدوار
آبدار یعنی چه؟ آبدار یعنی من توی این قصیده آب بسته ام، برای فهمیدن شما بی سوادها زیاده از حد غلیظ بود
یک صبح بهاری بود
من توی کوچه آواز می خواندم
زرتم کمی درد گرفته بود
اهمیتی نمی دادم
صدای خرت خرت
زنهای جوادی که از کوچه می گذشتند
من را
مست کرده بود
مست بازی در آوردم
زن همسایه را انگشت کردم
به من خندید
برای گربه ها
چیکن استرایپز خریدم
همه با تشکر میو کردند
برای کلاغها
شاه دانه ریختم
- شعر اینجا نشکسته
اینجا یک شکاف عمیق اتفاق افتاده در تاریخ
یک تلقی سردی
یک سفینه ای
شبیه
Independence Day
آمد
و همه چیز تاریک است
قبلنش هم خوشبخت نبودیم
همه کس شر می گویند
ولی اینجور که آن اول نوشتم
خوشگل شد
می گذارم بماند همینطوری
بعضی از حرفها را نباید زد
بعضی از چیزها را نباید گفت
مثلا اینکه ما
هیچ وقت
هیچ گه خاصی هم
نبوده ایم
(وای خاک تو سرم ریده شد به شعر
آخرش گفتم) -
و هی کلاغ داد زد
مرگ بر آمریکا
و هی
هواپیمای دشمن سقوط کرد
و هی ما
شکست می خوردیم
و هی درختهای ما مردند
درختهای مهربان و بیگناه
زردآلو
- زبانم بریده
غلط کردم
من کجا گفتم
شما دروغ می گویید؟
ولی آقای محترم
باورکن
از آن جنگ لعنتی
خیلی از
بچه های ما
نصفه برگشتند -
توی جوبها
حلیم آدم می رفت
سقف آسمان
رنگ همیشه بود
سیاه بود هنوز
اسکلت ها
لخت لخت
در خیابان راه می رفتند
مردی شبیه جارو
به زنهای لکاته
تذکر می داد
مردم
تمام چیزهای خوشگلشان را فروختند
مردی انگشت
می فروخت
زنی سینه هایش را
و ما
به جرم دزدی انگشتر
دستهای خودمان را
قطع می کردیم
انگشتی
به انگشتی
و کارد می زدیم به هم
توی پشتی
در پشتی
- شعر به جای خوبی رسیده است
خوب که چه؟
خسته ام
حال الباقیش را ندارم
خلاصه اش اینکه
گفته باشم
اوضاع مان خراب است
بیخود امیدوار نباشید -
[+] --------------------------------- 
[0]