دستش را می زند در آب و آب و آب می زند به صورتش و می گوید "فراموش کردن برای آب آسان است کوه اما به این سادگی فراموشت نمی کند" بعد می گوید "قربان بیشتون بروم که جای عاشق های دیوانه است برای همیشه" بعد می پرسد "چند وقت است اینجایی ذهنم کلا پریشان شده؟" می گویم "خودم هم یادم نیست"
[+] --------------------------------- 
[0]