خدا تخصص غریبی در آفرینش روزهای کثیف دارد روزهای بدبختی روزهای کثافت روزهای زار. خودش می گوید کار خیلی لذتبخشی است. اینکار را بچه های توی بارگاه هم خیلی دوست دارند. ولی راستش شنیدن این همه ونگ ونگ آدمها بعدش آنجا را محشر کبری می کند. می گوید دارد روی یک سیستمی فکر می کند که بشود دنیا را Mute کرد و از شر این صدا ها و دعاهایی که مردم در نمازجمعه می خوانند راحت شد. می گویم "صدای جهنم را چطور تحمل می کنی؟" به یک هیبت تحقیرآمیزی می گوید "این یکی را بی خیال شو همکار! تحملش را نداری فرتی از غصه می میری حال و حوصله گریه های مامانت را ندارم" بعد می گوید "یادت نیست آن دفعه که خسرو مرد مامان و خاله ات چه گریه واره ای راه انداختند؟ اینجا همه توی گوشهایمان قدر یک مزرعه پنبه چپاندیم"
[+] --------------------------------- 
[0]