عبایم را بیاور فرودین
عبای بلندم را بیاور
هوا یکدفعه گرم شد
و من
سردم است
سرمایی
عصایم را بیاور فروردین
تنم به تنهایی
عادت کرده
مثل درختی که به دارکوبش
تخته ای که به میخ
کاکتوسی
به بزی که ذره دره
برگهایش را
گاز می زند
عبایم را بیاور فروردین
می کشم سرم
شاید که
کاشکی
کسی به کارم نداشته باشد
[+] --------------------------------- 
[0]