می گوید "امروز شنبه است" می گویم "که چه؟" می گوید "هیچی همینطوری" می گویم "برای تو فرق می کند که ببیند یا نه؟" می گوید "نه ولی تو فرق داری" می گویم "هیچ فرقی ندارم" می گوید "تنها گریه نمی کنیم باشد؟" می گویم "گریه نمی کنیم ولی نظامی فقط داستان تو را بنویسد" می گوید "داستان من مال همه ماست" خوشم می آید که فرهاد گاهی من را با خودش جمع می زند
[+] --------------------------------- 
[0]