می دانی سنجاقک؟ آدم زود همه چیز را فراموش می کند. من که آدم نیستم هستم؟ هر کس که توی این اطراف می نشیند. نقشش همان جایی که هست می ماند وقتی که مثل من صد ساله بشود دم مردنش یعنی همین الان. آنقدر خاطره از پروانه و سنجاقک توی ذهنش مانده که دیگر از هم تشخیص دادنی نیستند. همه با هم یک پروانه بزرگ شده اند. یک پروانه آبی که شبیهش هیچ وقت وجود نداشته. پروانه ای از جنس کلماتش و وقتی که آدم بمیرد نمی گذارد جنازه آدم مثل جنازه سوسکها روی آب بماند. آدم را می برد سنگین سنگین تا ته مرداب. به کسی نگو ولی ته تمام مردابها و آبهای جهان به هم وصل است...
[+] --------------------------------- 
[0]