چهلچلم
به سیم برق
تاب تابک مقره مخابرات
که هشت
آد چار هزار
ولت
برق توی تابلو است
گیر کرده است
چهلچلم حرام شد
به سی و سی
که از تمام عمرنات من
گذشته شد بسی
به غریت امامکی
کسی
که از هزار سال ته
گذشته بود
که سی و چل
به چل گذشت
بیشتر
به ناکسی و مفلسی
به خاک بیست بیست
و هر چه هست
نیست
قسم که من
تمام من
نه نصفه ام
که هیچ نیست
کسی است
فرای آدم دگر
و جز من و تو و
همان که گفته ام
جهان به جز جهان من
که تو
نبوده نیست
بده
ده و
بیا و بازده
من به من
که جز منم
سراغ نیست
مرد هیچ بازده
ساده و
پیاده شد
خسته شد
رفته شد
گذشته شد
که مرد
صفر هست
صفر نیست
[+] --------------------------------- 
[1]