VOLVER
فکر می کنم تجسم نگاه امثال من به هستی به صورتی توی فیلم جدید آلمودارو هست زنهایی که زندگی می کنند رنج می کشند و هستی را شکل می دهند و مردانی که می کشند بیهوده اند و تجاوز می کنند. در تمام فیلم هیچ مردی هیچ کار مفیدی انجام نمی دهد. گاهی فقط می آیند خوبهایشان در یک حالت بیهوده ای می گویند گشنه مان است به ما غذا بدهید. یا وقتی که داری جنازه کسی را که چند وقت پیش کشته ای مخفی می کنی مزاحم می شوند. و همیشه باید حواست باشد وقتی با یک مردی زندگی می کنی داری با یک موجود خطرناک بخاطر نمی دانی چی همخانه می شوی و دیوانگی ست که دخترت را بدهی دستش. کلمه پدر کلمه خیلی خنده داری است که زنها ساخته اند. هیچ مهم نیست که پدر هرکس چه کسی است. پایه هستی زنها هستند و مردها فقط گاهی توی این هستی می آیند و گیتار می زنند و می روند. آن کسی که می خواند زن است. آن کسی که رنج می کشد و درمی یابد. و رازهای جهان همیشه در سینه های زنها پنهان است چه مرده باشند یا اینکه زنده باشند. مردها فقط حق دارند گیتارشان را بزنند. آن هم نه خیلی بلند. اگر مردی پایش را از آنچه هستی برایش در نظر گرفته پیشتر بگذارد. حق اش است که جانش را بگیرند...
و این اسطوره ای به نام زن در حیات است که مداوم رنج می کشد می میرد و بازمی گردد...
[+] --------------------------------- 
[2]