به بیایان می رفتیم. گفت"اینجا بعدا خیابان جردن است دافهای خلاف اینکاره از اینجا رد خواهد شد" سجده کرد و زمین را بوسید و گفت "دستها و سینه هایشان خیلی قشنگ است" و بعد تکرار کرد "خیلی خیلی" و ما نفهمیدیم او چه می گوید. گفت "مشکل است و در مرتبت شما نیست نمی دانید و در نمی یابید. در تذکره ام اما بنویسید آیندگان می دانند"...
[+] --------------------------------- 
[1]