سعی کرد پشت هم چهار تا روپایی بزند جلوی دخترها. نتوانست و ضایع شد. گفت به درک یک کار آسانتر. قدری خاک گرفت توی مشتش و با یک نگاه همه اش را کیمیا کرد. دخترها به او خندیدند و رفتند روپایی زدن رونالدو را ببینند. گفت "ممنونم که کونتان را طرف من کردید کونهایتان خیلی قشنگ است" بعد کیمیایش را توی آسمان فوت کرد و فکر کرد با کمی تمرین بیشتر شاید بتواند چهارتا روپایی بزند ولی به هزار و خورده ای و اینها نمی رسد. ناامید شد/ گفت "می روم پیش حافظ ببینم شعر جدید چی گفته"
[+] --------------------------------- 
[1]