غره نیستم آقا
به دشت نگاه کنم می
آیا؟
به آسمان آنقدر شبها
که چشمهای من
درد می گیرد
غره نیستم
آقای
بابای
دردا که دنیایی
گم شد
بدون اینکه هیچ وقت داشته باشم
غره نیستم
مغرورم
طنابی
که بالای آبی
در
تنهایی
آویزانم
پاره خواهد شد
می دانم
کابیلا
باز هم بر
ساحل عاجهای آفریقا
حاکم بود نه؟
من به تخماتیک ترین وضع ممکن
در قطار تهران مسکو
از روی نردبان سبز و آبی رفت
تنش بوی آرامش می داد
بوی زنبوری
که خوب حمام رفته باشد
غره نیستم
خانوم
من که کاری نکردم
شما بودید
من فقط سیخ ساده ای
که آن هم
بعد مدتی خوابید
غره نیستم بچه
به آرامش
جهان پیوستم
نیست شدم
دنیا که
آرامشی نداشته
غصه می خورم اما
گاهی
کافی نیست
هنوز گشنه می مانم
حرص زیاد می خورم
برای سلامتی ام
ضرر دارد
[+] --------------------------------- 
[0]