برای فری و لولیلا
اوایل جایی در نظام آباد
پشت یک کوچه از آنها
که باد هم
بیابان است
کوالای دیوانه همچنان
به درخت لاغرش چسبیده
کوالای دیوانه از درخت لاغر خسته نخواهد شد
درخت لاغر از کوالای دیوانه
"کوالای دیوانه
اینجا تهران است
بازار مسگرهاست
در کوچه های بدبختی
سگ ها
واق می فروشند
درختت را بردار
برو
کوالای دیوانه
اینجا
بین ما و
پتروداکتیلهای ریش دار برقی دعواست
عروسهای دریایی
خوراک صبحانه شمشیرهای ماهی هستند
آب دریا دارد
می آید بالا
رنگ آسمان سرخ است
از توی موجها
مردان عرق کرده
خسته از کارزارها
می
آیند
خسته می شوی ها
روی پشمهای نرمت
گرد غم می نشیند
دود و خاکستر
از اینجا برو کوالای دیوانه
درختت را بردار
برو
بچه ها
توی عکس کتابها
منتظرت هستند"
اوایل جایی در نظام آباد
پشت یک کوچه از آنها
که باد هم
بیابان است
کوالای دیوانه همچنان
به درخت لاغرش چسبیده
کوالای دیوانه از درخت لاغر خسته نخواهد شد
درخت لاغر از کوالای دیوانه
[+] --------------------------------- 
[0]