خوب امروز باید بروم با یک مردکی به اسم Tracy Rodgers دعوا کنم که شاید تلفن کند لندن و از اداره مهاجرت بپرسد که آخر در این ولایت کوفت ویزای ویزیت را تمدید می کنند یا نمی کنند. اسمش که شبیه آدم خوب هاست امیدوارم خودش هم آدم خوبی باشد. غیر از این دیروز رفتم سوپر مارکت امشب هم شاید بروم سینما فکر کنم هم بورات آمده هم یک فیلم از اسکورسیسی که قربانش بروم. غیر از این در این مملکت کوفتی نه تنها خایه آدمها بلکه خایه سگ هایشان را هم کشیده اند همنه مهربان هستند صبحی از یک مغازه آمدم بیرون و دیدم دم مغازه یک سگ خیلی خیلی ترسناک دارد به من لبخند می زند. اینکه می گویم لبخند هیچ شوخی نمی کنم جدا داشت لبخند می زد. من هم یک لبخند به سگه زدم و زدم به چاک. خود مغازه هم جای خنده داریست روزنامه و مجله می فروشد من هم می روم یک سر تمام عکسهای زنهای لخت زنها را می بینم و همین. یارو هم شاکی است کمی از دستم. امروز دیدم یک یادداشت زده مودبانه که تو رو خدا یک مجله بخرید و اینها. غیر از این دیروز یک دانه باتری AAA خریدم به مبلغ ۸۶ پنس بامزه اینجا بود که دم صندوق بیست تا آدم وایساده بودند با کلی جنس من هم رفتم باتری فسقلی را گذاشتم روی دخل یارو و گفتم حساب کن. مردک دیوانه حتی بشم رسید هم داد. لاله خانم که هنوز Email نزده ما همش داریم Email مان را چک می کنیم گفته باشیم. چیز دیگری فعلا به نظرم نمی رشد شب احتمالا باز یک چیزی می نویسم...
[+] --------------------------------- 
[1]