گاهی فکر می کنم که چه قدر عجیب می شود آدم یک دفعه از یک جایی سر در می آورد که خبر نداشته. یک دفعه می رود شانگهای یا می رود انگلیس و اینها. اصلا سر در نمی آورد آدم. هیچ جور نمی شود اینکه زندگی کجا می رود را پیش بینی کرد. یکدفعه آدم می رود جایی دیگر که اصلا انتظارش را نداشته. یا اتفاق های خنده دار برایش می افتد. برای من این اتفاقها به سمت دورشدن از دردها و رفتن به سوی غمها بوده. حواست باشد این دعا نیست دارم نظرم را می گویم همینجوری خوب است. غمها بهتر از دردها هستند. الان دارم از یک رستوران هندی می آیم که خیلی غذایش گرم بود. و به قول خودشان Chill و Spice اش زیاد بود و مثل اکثر هندی ها ساده و مهربان بودند.
[+] --------------------------------- 
[0]