شب شبیه ستاره بود
خواب می دیدم
اسبی می آمد
ناله ساز محمد
و هیبت پاک خسرو از سیاهی
تو می آمدی
که گفته بودی نمی آیی
من می دویدم
که گفته بودند نمی توانم
و روی تنم چمن سبز می رویید
و هر چه آتش در من
خاکستر می شد
خواب می دیدم
جای ماه و آسمان عوض شده بود
من را
مثل یک گنجشک کوچک از زمین برداشتی
بوسیدی
توی دامنت گذاشتی
و گفتی هنوز دوستم داری
هول نشو
بیخیال باش
نمی خواهد بگویی
می دانم
خرابش نکن
خواب می بینم
هنوز هم
دارم
[+] --------------------------------- 
[2]