با علی بی همتا کمی حرف زدیم درباره دنیا و اینها. بزرگ شده. می خواهد زن بگیرد درباره رفتار با بچه ها حرف می زد و اینکه آدمها کاری به کار آدم نداشته باشند. می گفت تو زن نمی گیری؟ گفتم نمی خواهم بگیرم ولی نمی گویم نمیگیرم چون تا آدم بگوید یک کاری را نمی کند به ذهن خدا می رسد که مجبورش کند همان کار را انجام بدهد که حالش گرفته شود. خدا کلا اراده کردن بنده هایش را کار هجوی می داند. فکر می کنم حق دارد. من اگر جای خدا بودم آدمها که دعا می کردند اول خنده ام می گرفت بعد عصبانی می شدم. بعد می دادم حالشان را بگیرند...
[+] --------------------------------- 
[2]