ایستاد با یاران نگاه کرد َمی رویمَ
َکجا می رویم شیخ ؟ آسمان بیابان است، بیابان آسمان بی باران، آبی آبی از سرابی که پایان نمی یابد. کوری کری ناتوانی سالهاست توان ایستادنت نبود همه سورپرایز شدیم تا که برخاستیَ
نشست گفت َیادم نبود، یادم نبودَ
او عبا بر سر کشید و ما گریستیم...
[+] --------------------------------- 
[1]