به من گفتند
ضايع است
گربه هيچ وقت
از ديوار
به سوي ماه نپريده
به من گفتند
خنده دار است
گربه هيچ وقت
از بقالي
شير پاكتي نخريده
به من گفتند
غرغر نبايد كرد
دنبال آشغال باش
روي درخت برو
گنجشك شكار كن
به هيچ زني نگو كه دامنش چه بوي خوبي دارد
خودت را به ديوارها بكش
و برو
مثل گربه هاي ديگر
كه روزهاي ديگر رفتند
و مرا تهديد مي كنند
كه دمبت را مي بريم
نمي ترسم
نمي ترسم
"از مجموعه اشعار يك گربه تركيده روي كف ميدان انقلاب"
[+] --------------------------------- 
[1]