نمانده بود
راه
حوصله نداشتیم
نه بوسه داشتیم
نه داغ داشتیم
داغدار حرفهای خود
توی دشتهایمان
اسب نداشتیم
روی کوهمان
آهو
تفنگ نداشتیم
دستخاله هایمان
خالی
بود
دست نداشتیم
همه از
خایه هایمان آویزان
هزار سال لعنتی رد شد
برای رضایش ما
یک Errection کوچک نداشتیم
اعصاب خدا داغان شد
و بازی را بست
به همیاری شهرام (+)
[+] --------------------------------- 
[0]