صداقت
ترانه من است
برهنگی
زره ام
و شمشیرم
کلمات
تمام من
همین
سردار کون برهنه بی طاقت و سرودخوان
اگر خندق بکنی
با اشک چشمم پر می کنم
اگر خار بکاری
تنم به خار عادت دارد
دیوارهای تو
تاب کلمات من را ندارند
تمام پنجره ها را
باز خواهند کرد
تمام در ها را خواهند گشود
من اینک
سلطان شاعران جهانم
- به درک
به تخمم هم نیست
بی شرف به من تکه می اندازی؟
بامداد مرد
ما شاعران دنیا مثل همیم دیگر
چه فرق دارد
نوکر یا سلطان
برو نوبلت را بگیر دیوانه
دست از سر من بردار
اینجا من سلطانم
می بینی؟
هیچ گهی نمی شود بخوری
وبلاگت؟
مرا به خنده می اندازی
جوابت اگر
حسابی باشد
پاک خواهم کرد حتما-
سر حرف خودمان
کجا بودم؟
می شود فقط گاهی؟
هان؟
می شود فقط گاهی؟
[+] --------------------------------- 
[0]