مرا صدا نکن
گوشم را گرفتم
و می دوم
میان دشت
پا برهنه دور می شوم
از تو
از مردم
به هر که دست می زنم
سنگ می شود
هر چشمی را که بوسیدم
کور شد
به هر دیواری تکیه دادم رمبید
با هر که حرف زدم دیوانه شد
این سرنوشت من است
فریاد می زنم
نمی شنوم
دست نمی زنم
تکیه نخواهم داد
مطمئن باش
شبها
که حالم آرامتر است
مدام
به سینه هایت
نگاه خواهم کرد
تو مال من شده ای
همه دنیا مال من است
[+] --------------------------------- 
[0]