باد آمد
و بادبان من را برد
سنگ آمد
شیشه خانه را شکست
و آدمها
توی سطر سطر شعرهای عزیز من
شاشیدند
چه کنم مردآویج؟
چه کار کنم آخر خسرو؟
- انسان را کناره کن سگ!
انسان را کناره کن!
بچه های توی شیشه
آب کیر روی دستمال
دستهای شکسته
ملیون ملیون
جمعیت جهان جم
گرد من
من چیزی نمی خواستم
تنها نان پاره ای
و دستی برای لیسیدن
چه کارشان کنم مرد آویج؟
چه کار کنم آخر خسرو؟
- انسان را کناره کن سگ!
انسان را کناره کن!
و انسان را کناره می کنم
درنده ی انسان خواهم بود
که اشک می ریزد
و نمی داند گریه سگها یعنی چه
که پاره می کند بی آنکه بخورد
که می نوشد
و سیراب نخواهد شد
مرا با سیاه بختی او کاری نیست
- همینجا بنشین سگ!
آفرین حیوان! آفرین حیوان!
[+] --------------------------------- 
[0]