پلاک یک
کلاغ و الاغ، فکر می کنم یک نفر باید به این دو تا کلمه فکر کند که چرا هم قافیه شده اند. و چرا وقتی در پنجاب سنجابی وجود ندارد و اینکه کیر اکثر پیر ها کار نمی کند باید با هم هم قافیه باشند. فکر می کنم من زیاد سرم به عددها گرم بوده عددها ممکن است مهم باشند ولی باید اینطور هم به دنیا نگاه کرد. یعنی به قافیه های کلمه ها و عدد. البته کلمه مهم تر است چون تقسیم بر هم نمی شوند و شر شر خیلی بیشتر از دو تا شر است. یعنی آدم که اینجا نشسته و سنگها را به نشانه های مختلف روی هم می ریزد برای اینکه حساب دنیا بماند دستش باید در همین حین باید به این فکر کند که این زنی که الان گذشت و یک عدد به زنهای رد شده از مقابل خانه امروز اضافه کرد. چهارتا النگو هم داشت. که شکل یکی شبیه بقیه نبود. و احتمالا اولی بوده و آن را یک نفر دیگر از بقیه داده که سنتی تر فکر می کرده و شاید شوهر اولش مثلا و اینکه سه تا النگوی اولش که دوست پسر جدیدش خریده که دنبال دختر اوپن بوده که بکند. سبکترند چون سنگین ترش را باید برای دوست دختر ویرجینش که قصد ازدواج دارد باید می خریده که بابایش صاحب مغازه اس است که می خواهد بکشد بالا. این عددها و کلمه ها مهم اند مثلا انگشتهای پایش که از توی کفش سبز منجوق زده بیرون ده تاست ولی پایش از چاقی دارد کفشش را می ترکاند و اینکه انپشت شستش پت و پهن است و هیچ وقت صبحها قرمز نیست یعنی آن را حتی مرد دومش هم هیچوقت نمکیده. این عددها و کلمه ها زیادند. سنگهای من کم آمده. باید حواسم جمع باشدو حتی اگر لازم بود شبها که سرم خلوت است بعضیهایش را دوباره بشمارم و مرتب کنم...
[+] --------------------------------- 
[0]