شاید این
شاید این
شاید آن
پایان ما باشد
آنقدر جا برای همدیگر کشیده ایم
که اصغر آقای محله مان اخته گردیده
و فاسق ها
گوشی تلفن
و شیر توالت را
توی مقعد زنهای ما شیاف کرده اند
تمدن ایرانی پایان یافت
ما غروب کرده
به باختن مترتب
به این و آن
به باختن
چشم و دستهای یکدیگر
به گشت زدن
توی یک تمدن بی پایان
عادت کردیم
گل دکو حق ما بود
و تمام توپهای دیگر
که توی سوراخ ما نرفته اند
ما به خاطر چیزهای دیگر
مثل زالو
روی هم لغزیدیم
و خون هم را خوردیم آنقدر
که خون و کونمان
تمام شد
به رستم بگویید
به نادر
و به اسکندر
دیگر دلیلی
برای آمدنشان نیست
[+] --------------------------------- 
[0]