می
سو
زم
می
سو زم...
خدا
جونم
می سوزم...
این سوختنمو
اینکه می سوزم بازم
این بوی سوخته تو
گوشت و پوست و استخونم
بست نیست؟
این تاولای درشت زبونم
جا به جای رد کمربندت
روی پشت عریونم
بست نیس؟
آسمون همه باداش تو
کشتن تو
بعدش پاداش تو
خنده اش تو
گریه اش تو
مستش تو
ملاش تو
دیوونه این بازیا بست نیست؟
ول کن ما رو
خلاص کن ما رو
دیوونه
التماس می کنم
تو رو قسم به دوونگیت
بذار لااقل
من یکی نباشم
یا لااقل یه کم
کمتر باشم...
[+] --------------------------------- 
[0]