همیشه اول کلمه ها می آیند بعد سر و کله چیزهای مختلف پیدا می شود. وقتی که آدم شروع هم می کند به مردن اول کلمه ها گم می شوند و چیزهایی که برای آدم معنای پیچیده داشته کم کم ساده می شود. دیگر وقتی آدم میخواهد خودش را به یک چیزی تشبیه کند. یا نوک پستان دوست دخترش را کلمه ها یاریش نمی کنند. حالت بدتری که معمولا برای شاعرها اتفاق می افتد این شکلی است که می میرند در حالی که کلمه هاشان هنوز تمام نشده. این وبلاگ امیدواری کوچک من است برای اینکه همه حرفهایم را زده باشم قبل از مردن. پیرتر که بشوم تعداد پستهای هر روزه را زیاد می کنم. کلمه های نگفته بعد از مردن روح من را آزار می دهد...
[+] --------------------------------- 
[0]